تقدیم به دوستی که در حکومت مرد سالار نه مردمسالار سه تارش بر سرش شکسته شد
حکایت این است که به علت اختلاف ساعت مام میهن با این نمیدانم کجا همیشه تماس ها با قرارقبلی از طریق اینترنت بر قرار میشود
در اینصورت اگر قراری گذاشتی و در موعد موعود ببخشید خیلی عربی شد کسی بر سر قرار نیامد گله مند میشوی که چه شده که نیامده اند به همین خاطر از این دوست که روز بعد در اینترنت پیدایش شد پرسیدم که چرا دیروز نیامدی ماجرای شکسنه شدن سه تارش برسرش را تعریف میکرد و من در جوابش بیت به بیت این قطعه را میسرودم و پست میکردم
چون زنی زخمه تو بر سیم سه تار
گره ها را بگشائی از کار
صوت آن بهر دل تنگ دواست
دکتری تو به دل هر بیمار
شادو سر زنده نمائی ما را
همچو گل چون شکفت فصل بهار
تو بزن زخمه به تار دل من
تا بخندد دل من لیل و نهار
در شب من تو بیا تار بزن
تا که روشن بنمائی شب تار
در شب من تو چو خورشید بتاب
تا چو منصور بمیرم سر دار
در کنارم بنشین با تارت
تا ببینند همه گل با خار
تو بزن زخمه بزن نغمه سرا
حرف تار تو به از صد گفتار
آنکه ارج تو و تارت ننهاد
خود پشیمان بشود آخر کار
حاضرم جان بفشانم به رهت
اگر آئی سر موعد به قرار
حکایت این است که به علت اختلاف ساعت مام میهن با این نمیدانم کجا همیشه تماس ها با قرارقبلی از طریق اینترنت بر قرار میشود
در اینصورت اگر قراری گذاشتی و در موعد موعود ببخشید خیلی عربی شد کسی بر سر قرار نیامد گله مند میشوی که چه شده که نیامده اند به همین خاطر از این دوست که روز بعد در اینترنت پیدایش شد پرسیدم که چرا دیروز نیامدی ماجرای شکسنه شدن سه تارش برسرش را تعریف میکرد و من در جوابش بیت به بیت این قطعه را میسرودم و پست میکردم
چون زنی زخمه تو بر سیم سه تار
گره ها را بگشائی از کار
صوت آن بهر دل تنگ دواست
دکتری تو به دل هر بیمار
شادو سر زنده نمائی ما را
همچو گل چون شکفت فصل بهار
تو بزن زخمه به تار دل من
تا بخندد دل من لیل و نهار
در شب من تو بیا تار بزن
تا که روشن بنمائی شب تار
در شب من تو چو خورشید بتاب
تا چو منصور بمیرم سر دار
در کنارم بنشین با تارت
تا ببینند همه گل با خار
تو بزن زخمه بزن نغمه سرا
حرف تار تو به از صد گفتار
آنکه ارج تو و تارت ننهاد
خود پشیمان بشود آخر کار
حاضرم جان بفشانم به رهت
اگر آئی سر موعد به قرار