بازهم این رفیق ناقلای ما خودش را زده به ناراحتی قلبی، رفته بیمارستان خوابیده تا دل از ماهرویان پرستار ببرد.
من که برایش از حسودی ،آرزوی سلامتی فوری میکنم.
خواستم بروم عیادتش پیغام داد، تو یکی نمیخواهد بیائی. فکر کرده میخواهم از چنگش در آورم.
بلوچ ،از آن طنز نویسانی است که زندگی خودش فکاهی است.
باهفت تا نان خور و این مملکت سرمایه داری، برای یک لقمه نون و بوقلمون خیلی باید دویدنت خوب باشد که برسی .
فشار به چند جا میاد . تازه این که هیچ باید به بعضی خواسته های آنور آب هم برسی و خیلی ها در تهران و بلوچستان و
کرج و آمل و بقیه جا ها در ایران، فکر میکنند که ما داریم اینجا خوش میگذرونیم و بفکر اونها نیستیم . فکر نمیکنند که
شاید ،
ما به اجبار آمدیم از ایران بیرون ،و از طایفه از ما بهترانی که پول شاهی ،و یا نقد جمهوری اسلامی را اینجا خرج
اتینامیکنند نیستیم.
اینجاست که قلب آدم درد میگیرد.
باشه رفیق، تو همانجا در بیمارستان استراحت کن تا قلبت خوب شود و برای وطن و هم وطن دوباره بسوزانش.
شاد زی بلوچ
من که برایش از حسودی ،آرزوی سلامتی فوری میکنم.
خواستم بروم عیادتش پیغام داد، تو یکی نمیخواهد بیائی. فکر کرده میخواهم از چنگش در آورم.
بلوچ ،از آن طنز نویسانی است که زندگی خودش فکاهی است.
باهفت تا نان خور و این مملکت سرمایه داری، برای یک لقمه نون و بوقلمون خیلی باید دویدنت خوب باشد که برسی .
فشار به چند جا میاد . تازه این که هیچ باید به بعضی خواسته های آنور آب هم برسی و خیلی ها در تهران و بلوچستان و
کرج و آمل و بقیه جا ها در ایران، فکر میکنند که ما داریم اینجا خوش میگذرونیم و بفکر اونها نیستیم . فکر نمیکنند که
شاید ،
ما به اجبار آمدیم از ایران بیرون ،و از طایفه از ما بهترانی که پول شاهی ،و یا نقد جمهوری اسلامی را اینجا خرج
اتینامیکنند نیستیم.
اینجاست که قلب آدم درد میگیرد.
باشه رفیق، تو همانجا در بیمارستان استراحت کن تا قلبت خوب شود و برای وطن و هم وطن دوباره بسوزانش.
شاد زی بلوچ