یکروز دختر روستائی فقیری بود
که میآمد با یک سبد گل سرخ
و کوچه تنهائی ما را عطرآگین میکرد.
یکروز دختری بود که با یک دامن محبت،
که شاعرانه میآمد و نوازشگر روح خسته ی ما بود.
یکروز شاعره فقیری بود که شعورش
به زنانه گیش نهیب میزد که:
مردانگی جواب تمام سئوالات بی جواب نیست،
و بی پروا شد.
آنروز شاعره ی بی پروای فقیری بودکه،
شعرش از صمیمیت حقیقت مایه میگرفت.
و امروز،
شاعره معروف ما نه از کوچه تنهائی میگذرد
نه عطر دامنش بمشام میرسد.
شاعر گم شده است.
یا شاید،
خودش خودش را گم کرده است
که میآمد با یک سبد گل سرخ
و کوچه تنهائی ما را عطرآگین میکرد.
یکروز دختری بود که با یک دامن محبت،
که شاعرانه میآمد و نوازشگر روح خسته ی ما بود.
یکروز شاعره فقیری بود که شعورش
به زنانه گیش نهیب میزد که:
مردانگی جواب تمام سئوالات بی جواب نیست،
و بی پروا شد.
آنروز شاعره ی بی پروای فقیری بودکه،
شعرش از صمیمیت حقیقت مایه میگرفت.
و امروز،
شاعره معروف ما نه از کوچه تنهائی میگذرد
نه عطر دامنش بمشام میرسد.
شاعر گم شده است.
یا شاید،
خودش خودش را گم کرده است
4 comments:
سلام و سال نو برای شما و خانواده ی محترمتان مبارک باشد
آن دختر اهل ده، که شاعر شده است
در صنعت استعاره ماهر شده است
باید که همه کَساش فراموش کند
ایهام چنان کند که ساحر شده است!
************************
مانی تو که شاعری و بهتر دانی
هم قافیه و ردیف از بر خوانی
آن دختر روستا اگر گم شده است
یک مَطلَع شعر ناب باشد بانی
ارادتمند مانی خان ...
برای شما هم بهترینا رو آرزو دارم دوست مهربون
سبز باشید
راستی مانی خان نمیدونم جواب سوالت رو نوشته بودم یا نه ...لینکهات رو به این تصحیح کن اگه هنوزم اون داشتم داشتن رو میبینی
http://makhmalbanoo.blogfa.com/
Post a Comment