تو مپندار که من پیرم و هم بی هنرم
هنری دارم و پنهان شده آن در کمرم
تو بیا امشب یلدا و در آغوشم گیر
آشنایت بکنم تا به سحر با هنرم
به خیالت نرسد مست وایاگرا هستم
این هنر سهم من و ارث من است از پدرم
گاه گاهی هم اگر صحبت پیری کردم
علت این بود که بازت بکنم من ز سرم
تا که ناز تو شود بیش و نیازت بسیار
به خیالت برسد پیرم و هم بی خطرم
لخت و عریان شوی و رقص کنی مست شوی
تا در آغوش کشم بازت و لذت ببرم
هنری دارم و پنهان شده آن در کمرم
تو بیا امشب یلدا و در آغوشم گیر
آشنایت بکنم تا به سحر با هنرم
به خیالت نرسد مست وایاگرا هستم
این هنر سهم من و ارث من است از پدرم
گاه گاهی هم اگر صحبت پیری کردم
علت این بود که بازت بکنم من ز سرم
تا که ناز تو شود بیش و نیازت بسیار
به خیالت برسد پیرم و هم بی خطرم
لخت و عریان شوی و رقص کنی مست شوی
تا در آغوش کشم بازت و لذت ببرم
No comments:
Post a Comment