مرا تنها رها مکن
بگذار این گوشه
این گوشه کوچک
از دریای دل تو
بمانم
جای کسی را تنگ نمیکنم
من که با خیال تو دلخوشم
من که انتظاری جز اینکه باشم ندارم
نباید بروم
میمانم اگر بگذاری
هراز گاهی در این گوشه
در این گوشه کوچک
به سراغم بیا
حالت خوب است؟
حالا که تو آمدی از همیشه بهترم
میتوانی هر چقدر دلت خواست این گوشه بمانی
این گوشه مال خود توست
دوباره میپرسم :اجازه دادی این گوشه بمانم؟
تعارف نکن
من اگربخواهی میروم
اگر به این گوشه نیاز داری میروم
من که با خیال تو شادم
چیزی از آن کم نمیشود
دلم میخواهد بمانم
دلم نمیخواهد هرگز قدم بیرون بگذارم
ولی اگر تو بخواهی
از میان ابرها میروم
من ترسی از ابرها ندارم
از پشت آ نها هم میتوانم خورشید را ببینم
گرمایش را حس کنم
اگر راه این گوشه کوچک دور است
برای تو سخت است بیائی
نیا
من خیال میکنم آ مدی
گفتم من با خیال تو هم راضیم
بگذار در خیالاتم شنا کنم
من غرق نمیشوم
دریای خیالات من سبز است
پر از شکوفه است
تو آنجائی
تنها نیستم نمیترسم
خیال تو بامن است
من را این گوشه کوچک نگهدار
رهایم نکن
بگذار این گوشه
این گوشه کوچک
از دریای دل تو
بمانم
جای کسی را تنگ نمیکنم
من که با خیال تو دلخوشم
من که انتظاری جز اینکه باشم ندارم
نباید بروم
میمانم اگر بگذاری
هراز گاهی در این گوشه
در این گوشه کوچک
به سراغم بیا
حالت خوب است؟
حالا که تو آمدی از همیشه بهترم
میتوانی هر چقدر دلت خواست این گوشه بمانی
این گوشه مال خود توست
دوباره میپرسم :اجازه دادی این گوشه بمانم؟
تعارف نکن
من اگربخواهی میروم
اگر به این گوشه نیاز داری میروم
من که با خیال تو شادم
چیزی از آن کم نمیشود
دلم میخواهد بمانم
دلم نمیخواهد هرگز قدم بیرون بگذارم
ولی اگر تو بخواهی
از میان ابرها میروم
من ترسی از ابرها ندارم
از پشت آ نها هم میتوانم خورشید را ببینم
گرمایش را حس کنم
اگر راه این گوشه کوچک دور است
برای تو سخت است بیائی
نیا
من خیال میکنم آ مدی
گفتم من با خیال تو هم راضیم
بگذار در خیالاتم شنا کنم
من غرق نمیشوم
دریای خیالات من سبز است
پر از شکوفه است
تو آنجائی
تنها نیستم نمیترسم
خیال تو بامن است
من را این گوشه کوچک نگهدار
رهایم نکن
7 comments:
درود
مانی جان
بد جوری زدی تو خط شعر و شاعری ؟!
و خیال تنها اندوخته آدمی ست که دیگری را یارای نفوذ یا مصادره آن نیست
پرنده خیال را میتوان به دور دستها فرستاد ، بدون مزاحمت غیر
چقدز زيبا بود چقدر صميمي و چقدر دلنشين . دلنوشته تان را با اجازه برا خودم كپي ميگيرم.
عاااااااااااااالی
محشرررررررررر
فوق العاده
چقدر ساده و صمیمی
چقدر بی ریا
دلم می خواد این شعر رو داد بزنم
وای که انگار حرف دل من بود
اشک من که دراومد
نام تو سوگلی واژه هایم می شد و
من چشم های نخوانده ی تو را تفسیر می کردم
وقتی که معتاد عاشقانه ها شدم
واژه ها را گران کردی!
سلام
طلوع نو به روز شد
درضمن نوشته اتون رو هم خوندم
زیبا نوشته بودید
موفق باشید
سلام
ممنونم که سر زدید
Post a Comment