دیشب شب شعر ابراهیم رزم آرا بود به مناسبت درگذشتش
این جوان که چند ماهی بود که وارد ونکوور شده بود تاب ماندن نیاورد و رفت
کسی که از مهد فرهنگ و ادب بعلت بی فرهنگی و بی ادبی و ددمنشی گردانندگانش راهی غربت شده بود تا بتواند در دنیای آزاد به فرهنگ کشورش خدمت کند
دیشب اینجا به مناسبت رفتنش دوستداران و یارانش جمع بودند و یادش را گرامی داشتند
......وز شمار عدد هزاران بیش
این جوان که چند ماهی بود که وارد ونکوور شده بود تاب ماندن نیاورد و رفت
کسی که از مهد فرهنگ و ادب بعلت بی فرهنگی و بی ادبی و ددمنشی گردانندگانش راهی غربت شده بود تا بتواند در دنیای آزاد به فرهنگ کشورش خدمت کند
دیشب اینجا به مناسبت رفتنش دوستداران و یارانش جمع بودند و یادش را گرامی داشتند
......وز شمار عدد هزاران بیش
4 comments:
mamnoon ke be man sar zdid va sepasgozaram babate commentetoon
ama dar morede sher
age name shaer ra midoonestam hatman mineveshtam
be har hal mamanoon az yad avarie shoma
هر دم ازین باغ بری میرسد
تازهتر از تازهتری میرسد
!دریغ
مانی خانمان بسلامت باشند.
نازم آن محفل اندر او قند است
بخصوص آنکه یار "خورسند" است
من کجا و زدن به چاک کجا
دل ما بر طریقتت بند است.
salam mani khan .modatha bod natooneste boodam biyam net emrooz ke amadam avval az hame be khooneye basafaye shoma sar zadam ke begam ham delam baratoon tang shode va ham ba sheri be roozam.eftekhar midin?
Post a Comment