عشق و صدا کن تا بیاد
این دل من جوون شده
قهر و غضب رفته دیگه
دل دیگه مهربون شده
نازکه مثل پوست گل
با چین ابرو میشکنه
خنده رو از لبات میخواد
من چه کنم دل منه
بخند بخند که زندگی
وقت زیادی نداره
غم به دلت راه نده
ببین چی شادی میاره
عاشق تو شد دوباره
ایندفعه علافش نکن
بذار که با تو بمونه
دیگه دال و کافش نکن
این دل من جوون شده
قهر و غضب رفته دیگه
دل دیگه مهربون شده
نازکه مثل پوست گل
با چین ابرو میشکنه
خنده رو از لبات میخواد
من چه کنم دل منه
بخند بخند که زندگی
وقت زیادی نداره
غم به دلت راه نده
ببین چی شادی میاره
عاشق تو شد دوباره
ایندفعه علافش نکن
بذار که با تو بمونه
دیگه دال و کافش نکن
2 comments:
اگر می بینی که من این همه به شعر علاقه دارم، درست به همین دلیل است. شاعران به طور شهودی از ارتباط انسان با روح آگاه اند...
ایستگاه پاره روایت
خشت اول
با احترام : زلما و رضا بهادر
با چشمان پاییز منتظریم...
Post a Comment