Sunday, January 09, 2011

کمبود

با اینکه دلم شاد است غم دارم و غم دارم
چون شادی دلبر را کم دارم و کم دارم

وقت است که بنشینم با دلبر جانانه
من وقت مکرر را کم دارم و کم دارم

هر لحظه دلم خواهد هر لحظه رخ اش بوسم
من لحظه آخر را کم دارم و کم دارم

گفتست که میاید در بزم شبم امشب
من قدرت باور را کم دارم و کم دارم

دارم هوسی در سر من با می و پیمانه
من ساقی و ساغر را کم دارم و کم دارم

یاران همه دربندند من مانده و تنهائی
من شادی بیمر را کم دارم و کم دارم

3 comments:

عمو اروند said...

ما و کمبودهایمان، در هر برهه‌ای کمبود آن برهه‌ را داشته‌ایم و خواهیم داشت. خدا را شکر که حکومتی داریم که کسی کمبودش را ندارد!

فرهاد said...

مانی خان گل ،
همه این کم داشتن ها قبول اما باور را دیگه چرا ! من باور دارم روزی همه چیز درست میشه فقط نمیدونم در آن روز هستم یا نه ... ممنون بخاطر این همه ذوق

ایستگاه پاره روایت said...

شادی دلبر و وقت مکرر و لحظه آخر را برایت آرزو می کنیم ولی خودت که باوری و مستی ساغری و شادی دل مایی مانی خان خرسندی عزیز