وقتی غروب کردی
در پشت پلکهایم
تمامی تاریکی ها را
یکجا به من دادند
تا طلوع دوباره ات
تنهائی را زمزمه خواهم کرد
وووووووووووووووووو
آشیان تازه ات را چنان آراسته ای
که جفت های جوان
برق چشمانشان را نمیتوانند پنهان کنند
دام تو
چنان محکم است و فریبا
که تجربه را هم گرفتار کرده است
و چه سودی که
انگار نه انگار
این به بند افتاده برای تو میخواند
و تو رویاهایت را در خواب دیگران
می جوئی
وه وه وه وه وه وه وه وه
یاد تو می کشدم سوی آن ساحل/ می روم من شبها
بی تو اما هر شب/ ساحل و من تنها
یاد تو می گذرد /هر شب آنجا با من
عطر گیسوی تو و/ بوسه های سوزان
خاطره میسوزد /تن و جان را یکجا
کاش ساحل میگفت،
آنچه اندیشیدی
که نکردی دیگر ،
هوس ساحل را
------------------
در پشت پلکهایم
تمامی تاریکی ها را
یکجا به من دادند
تا طلوع دوباره ات
تنهائی را زمزمه خواهم کرد
وووووووووووووووووو
آشیان تازه ات را چنان آراسته ای
که جفت های جوان
برق چشمانشان را نمیتوانند پنهان کنند
دام تو
چنان محکم است و فریبا
که تجربه را هم گرفتار کرده است
و چه سودی که
انگار نه انگار
این به بند افتاده برای تو میخواند
و تو رویاهایت را در خواب دیگران
می جوئی
وه وه وه وه وه وه وه وه
یاد تو می کشدم سوی آن ساحل/ می روم من شبها
بی تو اما هر شب/ ساحل و من تنها
یاد تو می گذرد /هر شب آنجا با من
عطر گیسوی تو و/ بوسه های سوزان
خاطره میسوزد /تن و جان را یکجا
کاش ساحل میگفت،
آنچه اندیشیدی
که نکردی دیگر ،
هوس ساحل را
------------------
4 comments:
سلام
آخی !چقدر لطیف بود این شعر شما وچقدرشاعرانه
موفق باشید
سلام مانی جان. ممنون از دلداری شاعرانه و مهربانانه ات.
زنده باشی.
باز هم یه شعر با احساس دیگه
از ایمیل و کامنتتون ممنون
salam ostad che sheraye ghashangi va che ehsase latifi .hamishe ba khoondane sherhatoon be khodam migam ke baz ham bayad begiram o....
Post a Comment