این خواهش های تو
این کردار روزگار
. واین پندارهای من
همه را کنار هم میگذارم
تو قاضی
رویم سیاه اگر جز سپیدی در پندارم ببینی
به برائتم اطمینان دارم که
این روزگار کج مدار با کرداری بی مدار
نتوانست عشق را در من بکشد
عاشق پر پروازش عشق است
. و من هنوز پرواز در خاطرم هست
تو داور قضاوت کن
که هر خواسته با نا خواسته ای. ویران
وهر پنداری با ناباوری . باطل
ومن هنوز پر پروازم هست
و عشق هماره متولد میشود در زهدان خاطرم
و کودکی اش را با خاطراتم میگذراند
تو قضاوت کن
این خواهش های توست که به دادخواهی امده است
و این نوازش های من است هماره
.گرد کردار روزگار را از شانه های خسته تو میتکاند
با من اما عشق
با تو اما خواهش
..................... با روزگار اما
اینجا غزه نیست ؛ اینها کودکان ایرانی دروطن خویش غریبند
-
اینجا سیستان و بلوچستان ست؛ درحالیکه بیش از ده روز در گل و سیل غوطه میخورند
و کسی به داد آنها نمیرسد؛ حکومت برای رای جمع کردن هلی کوپتر به دامنه کوه ها
...
1 month ago
No comments:
Post a Comment