1_
نه.
بر نمی گردد زمانه
تا ترا برگزینم
برای آینده ای که اکنون است.
چه روزها و سالهاست که بی تو گذشته است
و امروز.
که ایکاش نمی امد
تا نگاهت به شراره ام نکشد.
2_
چشمانت میخواندم
به هوسهای زود گذر
در تلاقی نگاه.
اما لبانت خاموش
و
دل من میریزد
در
درون خود.
لب بگشا
که لبریز
اشتیاقم.
3_میخواهمت،
اما، نه.
نه امروز که،
کولبار جوانی را با خود میکشم
و غبار سپید سالیان
بر سرم نشسته است.
هر چند که دلم فریاد بر آرد :
آری.
4_
به زنجیر باید کشید
هوسهای دلم را که اینک
دوباره پرواز آغاز کرده اند.
نه دوباره که صد باره
و هر لحظه
دوست داشتن را تکرار میکنند
در لحظه های زود گذر.
1 comment:
سلام بی اغراق همه اشعارتون دارای یک روح لطیف هستند منم دیشب یه خواب دیدم در وبلاگم اونو گذاشتم.میشه ببینین؟
برقرار و سربلند باشید.
بدرود...یاحق...
Post a Comment