Sunday, January 14, 2007

یاد دریا

داغ بر لب نهادیم انشب، بوسه هایت عجیب سوزان بود

شعله عشق نور می پاشید، قلبم از عشق تو فروزان بود


موج دریا حسود می تابید، غرشی در گلو و کف بر لب

خواست خود را به ساحل اندازد، تا بگیرد ترا زمن انشب

ماه تابان ز پشت لکه ابر، جای ما را به او نشان میداد

عطر گیسوی پیچ پیچت را، میربود او ز روی بستر باد

تن تو در تنم چنان پیچید، که یکی گشت با تن تو تنم

غیر ان موج کس نمی فهمید، این یکی گشتگان توئی و منم

4 comments:

Anonymous said...

salam .vaghean khoshhal shodam az didane webloge zibaye shoma baese eftekharam khahad bood age be manam sar bezanin.omidvaram hamishe movafagh va sarboland bashid.bedrood ya hagh....

Anonymous said...

ماه تابان ز پشت لکه ابر، جای ما را به او نشان میداد...............
غیر ان موج کس نمی فهمید، این یکی گشتگان توئی و منم ..............
خيلي زيبا بود...
ممنون...

Anonymous said...

به به عجب پنیر لیقوانی

Anonymous said...

behem eftekhar dadin azatoon mamnoonam bazam montazere ghodoometoon khaham bood.sarboland choon damavand .ostovar choon denaa va azadeh chon taftan bashid.
bedrood ya hagh